امام علیهالسلام در روز جمعه 17 ربیع الاولسال 83 هجرى در
مدینهو در زمان عبدالملك بن مروان بن حكم دیده به جهان گشود. مادر آن حضرت «امفروه » دختر قاسم بن محمد بن ابوبكر مى باشد.
امام صادق علیه السلام پیش از امامت
امام صادق علیهالسلام مدت 12 تا 15 سال بنابر اختلاف با امام زین العابدینعلیهالسلام و بعد از شهادت جد بزرگوارش مدت 19 سال با امام باقرعلیهالسلام زندگى كرد و توانست به مقدار لازم از خرمن دانش این دو بزرگوار، خوشه چینى نماید.
خلفاى اموى معاصر امام جعفرصادق علیهالسلام به ترتیب عبارتند از: هشام بن عبدالملك (114-125)، ولید بن یزید بن عبدالملك (126-125)، یزید بن ولید بن عبدالملك (126)، ابراهیم بن ولید بن عبدالملك (2 ماه و 10 روز از سال 126) و مروان بن محمد معروف به
مروان حمار (132-126). خلفاى عباسى معاصر امام علیهالسلام عبارتند از: ابوالعباس عبدالله بن محمد (137-132) و ابوجعفر منصور دوانیقى (137-148).
این بخش از زندگانى امام جعفرصادق علیهالسلام را مى توان به دو بخش تقسیم نمود:
الف- قسمت دوم زندگى امام جعفرصادق علیهالسلام از سال 114 هجرى تا 140 هجرى مى باشد. در این دوره امام از فرصت مناسبى كه به وجود آمد، استفاده نمود و مكتب جعفرى را به تكامل رساند. در این مدت، 4000 دانشمند تحویل جامعه داد و علوم و فنون بسیارى را كه جامعه آن روز تشنه آن بود، به جامعه اسلامى ارزانى داشت.
ب- هشت سال آخر عمر امام قسمت سوم زندگى ایشان را تشكیل مى دهد. در این دوره، امام بسیار تحت فشار و اختناق حكومت منصور عباسى قرار داشت. در این دوره امام دائماً تحت نظر بود و مكتب جعفرى عملاً تعطیل گردید.-
بنى العباس در اواخر دوره بنى امیهاز فرصت سیاسى كه به وجود آمده بود، استفاده كردند و حكومت را در سال 132 هجرى قمرى بدست گرفتند.-[۷]و تا سال 656 هجرى قمرى حكومت كردند. سیاست عباسیان تا زمان معتصم بر مبناى حمایت از ایرانیان و تقویت علیه اعراب بود. صد ساله اول حكومت عباسى براى ایرانیان، عصر طلایى بود. چه آن كه برخى از وزراى ایرانى همانند برامكه و فضل بن سهل؛ ذوالریاستین بعد از خلیفه، بزرگترین قدرت به شمار مى رفتند.-
روساى بنى هاشم اعم از عبدالله محض و پسرانش محمد و ابراهیم و همچنین بنى العباس به نام هاى ابراهیم امام، ابوالعباس سفاح، ابوجعفر منصور دوانیقى و عموهاى اینها، در محلى به نام «ابواء»-[۹]نهضت ضد اموى را از سال 100 هجرى آغاز كردند. و چون بنى العباس زمینه را براى خودشان مهیا نمى دیدند، با «محمد نفس زكیه »-[۱۰]به عنوان مهدى امت بیعتكردند.-
بعد از آن كه روساى بنى هاشم با محمد بیعت كردند، از امام جعفرصادق علیهالسلام نیز دعوت نمودند كه با محمد به عنوان مهدى امت بیعت كند ولى حضرت به آنها فرمود كه در نزد ما اسرارى است. این پسر، مهدى امت نیست و وقت ظهور نیز فرا نرسیده است. حضرت در آن جلسه بیان داشتند كه ابوالعباس سفاح و برادرانش به خلافت خواهند رسید و به عبدالعزیز بن عمران زهرى فرمود كه ابوجعفر منصور قاتل محمد و برادرش ابراهیم خواهد شد.-
مبلغان بنى عباس در آغاز، مردم را با عنوان «الرضا من آل محمد» یا «الرضى من آل محمد» تبلیغ مى كردند. دو تن از ماهرترین شان عبارت بودند از: «ابوسلمه خلال » و «ابومسلم خراسانى ». ابوسلمه كه به وزیر آل محمد لقب گرفت، در كوفهمخفیانه تبلیغ مى كرد و ابومسلم كه به امیر آل محمد ملقب شد، در خراسان مردم را بر علیه دستگاه حاكمه اموى مى شوراند.-
یكى از كارهاى زشت ابومسلم این بود كه نسبت به ابوسلمه حسادت مى ورزید. نامه هایى به سفاح و عموهاى سفاح نوشت و به آنها اطلاع داد كه ابوسلمه قصد دارد خلافت را از آل عباس به نفع آل ابى طالب تغییر دهد. ولى سفاح نپذیرفت و گفت: چیزى بر من ثابت نشده است. ابومسلم وقتى كه فهمید ابوسلمه از توطئه او آگاه است، عده اى را مامور كرد كه هنگام برگشت ابوسلمه از نزد سفاح، او را شبانه به قتل برسانند.-[۱۴]و چون قاتل یا قاتلین از اطرافیان سفاح بودند، خون ابوسلمه لوث شد و خوارجرا به عنوان قاتل معرفى كردند.-
[۱۶]مى نویسد: ابوسلمه بعد از كشته شدن ابراهیم امام به این فكر افتاد كه خلافت را از آل عباس به نفع آل ابى طالب تغییر دهد. نامه اى در دو نسخه براى امام جعفر صادق علیهالسلام و عبدالله محض نوشت و به مامور گفت: این دو نامه را مخفیانه به امام جعفرصادق علیهالسلام بده و اگر قبول كرد، نامه دیگر را از بین ببر و اگر نپذیرفت، نامه دوم را براى عبدالله ببر و طورى عمل كن كه هیچ كدام نفهمند كه براى دیگرى نامه نوشتم.
فرستاده، نامه را اول براى امام برد. ایشان قبل از آن كه نامه را مورد مطالعه قرار دهد، به آتش گرفت و آن را سوزاند و بیان داشت كه ابوسلمه شیعه و طرفدار ما نیست. فرستاده، نامه دیگر را به عبدالله محض داد كه بسیار خوشحال و مسرور گردید.
صبح زود نزد امام صادق علیهالسلام آمد و جریان را اطلاع داد. امام به او گفت: كه ابوسلمه عین این نامه را براى من نیز نوشته بود ولى آن را سوزاندم. به او گفت: ابوسلمه طرفدار ما نیست. از چه زمان اهل خراسان شیعه تو شده اند كه مى گویى شیعیان ما نوشته اند؟ آیا تو ابومسلم را به خراسان فرستادى؟ آیا تو به آنها گفتى لباس سیاه بپوشند و آن را شعار خود قرار دهند...؟ عبدالله از این سخنان ناراحت شد و شروع به بحث با امام نمود.-
در بررسى نامه ابوسلمه باید گفته شود كه این جریان مقارن ظهور بنى العباس است و ابومسلم شدیداً در فعالیت است كه ابوسلمه را از میدان بدر كند و در این قضیه عموهاى سفاح نیز او را تایید و تقویت مى كنند.
با این وصفى كه مسعودى نوشته، معلوم مى گردد كه ابوسلمه مردى سیاسى بوده و سیاستش از این كه به نفع آل عباس كار كند، تغییر مى كند و چون هر كسى را نیز براى خلافت نمى توان معرفى نمود، سیاست مآبانه یك نامه را به هر دو نفر كه از شخصیت هاى مبارز بنى هاشم هستند، از اولاد بنى الحسن «عبدالله محض » و از اولاد بنى الحسین «امام صادق علیهالسلام» مى نویسد كه تیرش به هر جا اصابت كرد، از آن استفاده كند. بنابراین در كار ابوسلمه با توجه به وفاداریش به بنى عباس و تثبیت حكومت در خاندان آنها و دعوت از دو نفر براى بیعت با آنان، نشان دهنده جدى نبودن دعوت و آمیخته بودن آن با تزویر و عدم آگاهى از نظام واقعى امامت است و فقط مى خواسته كسى را ابزار قرار دهد. به علاوه این كار، كارى نبوده كه به نتیجه برسد و بهترین دلیل آن، این است كه هنوز جواب نامه بدست ابوسلمه نرسیده بود كه غائله به كلى خوابید و ابوسلمه از میان رفت.-
بعضى از كسانى كه ادعاى تاریخ شناسى دارند، با انكار و اعتراض مى پرسند كه چرا امام صادق علیهالسلام در جواب نامه ابوسلمه چنان برخوردى داشته است؟ در جواب به این افراد، باید گفته شود كه در این قضیه نه شرایط معنوى در كار بوده كه افرادى با خلوص نیت چنین پیشنهادى را بیان كنند و نه شرایط ظاهرى و امكاناتى فراهم بوده كه بتوان به واسطه آن اقدام عملى نمود.-
علت خوددارى و امتناع امام صادق علیهالسلام از قبول درخواست ابوسلمه: اولاً این بود كه امام مى دانست بنى عباس ساكت نخواهند نشست و امام را به شهادت مى رسانند. بدون آن كه شهادت امام هیچ فایده و اثرى براى
ثانیا در آن عصرى كه امام مى زیست، آن چه كه براى جامعه اسلامى بهتر و مفیدتر بود، رهبرى نهضت علمى، فكرى و تربیتى بود كه اثر آن تاكنون هست؛ كما این كه در عصر امام حسینعلیهالسلام آن نهضت ضرورت داشت كه اثرش هنوز نیز باقى است.-
از سال 129 هجرى تا 132 هجرى كه عباسیان روى كار آمدند؛ چون بنى امیه رو به ضعف و سقوط مى رفتند، فرصت این كه امام را تحت فشار قرار دهند، نداشتند و از طرفى عباسیان نیز كه شعار طرفدارى از خاندان پاك پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته آنان را مى دادند، به امام فشارى وارد نمى آوردند.
از این رو، این دوران، براى امام دوران آرامش و آزادى بود و فرصت بسیار خوبى براى فعالیت هاى علمى و فرهنگى به شمار مى رفت، فرصتى كه براى هیچ یك از امامان دیگر به غیر از امام باقرعلیهالسلام كه اندكى از این فرصت براى ایشان به وجود آمد و فعالیت علمى را شروع كرده بود. و هم چنین براى امام رضاعلیهالسلام فراهم نگشت. ولى امام صادق علیهالسلام هم عمر طولانى (حدود 70 سال) داشتند و هم محیط و زمان براى ایشان مساعد بود.-
امام با استفاده از این فرصت نهضت علمی و فرهنگی بزرگی را شروع نمودند و پایه های علمی مکتب شیعه را محکم کردند.
به اتفاق منابع، حضرت در طول زندگی خود در مدينه زيست و تنها به قصد حج يا بنا به الزامات سياسی، سفرهايی کوتاه به مکه و عراق داشت. وی در مدينه که اصلیترين مرکز نشر سنت نبوی در آن عصر بود، مجلس پررونقی داشت که جدا ساختن پيروان مذاهب و فرق مختلف در آن به سختی امکانپذير بود. گسترۀ دانش حضرت از يک سو، و سعۀ صدر وی در تعامل با مذاهب گوناگون از سوی ديگر موجب شده بود تا طيف وسيعی از عالمان به عنوان طالب دانش جعفری به گرد آن حضرت درآيند. در فهرستی که ابوالعباس ابن عقدۀ همدانی (د 332ق/944م) از شاگردان حضرت گرد آورده بود [۲۲]و توسط هارون بن موسى تلعکبری تکميل شد، شاگردان پرشمار با تنوع مذهبی و جغرافيايی فراوان ديده میشوند. شاگردانی از خواص اماميه گرفته تا طيفهای متنوع عامه، از متکلم و فقيه گرفته تا مقری و محدث بر گرد حضرت ديده میشدند و از اقصى نقاط ماوراء النهر تا مغرب در شمار شاگردان او حضور داشتند. به نظر میرسد آنچه در بخش رجال امام صادق (ع) از کتاب الرجال شيخ طوسی در دسترس قرار گرفته، صورتی تکميل شده از فهرست ابن عقده ـ تلعکبری بوده است. به هر روی شيخ مفيد اشاره دارد که بر اساس آنچه اصحاب حديث احصا کردهاند، شمار شاگردان حضرت بالغ بر 4 هزار نفر بوده است.
در شمار راويان و شاگردان نامبُردار در منابع اهل سنت میتوان اينان را برشمرد: از مدينه مالک بن انس، ابوضمرۀ مدنی، حاتم بن اسماعيل حارثی، سليمان بن بلال تيمی، محمد بن اسحاق بن يسار، اسماعيل بن جعفر، سعيد بن سفيان اسلمی، عبدالعزيز بن عمران زهری، عبدالعزيز بن محمد دراوردی و عبدالله بن عمر عمری؛ از مکه ابن جريج، سفيان بن عيينه، عبدالله بن ميمون قداح و مسلم بن خالد زنجی؛ از کوفه ابوحنيفه، سفيان ثوری، شعبة بن حجاج، حفص بن غياث نخعی، حسن بن صالح بن حی، حسن بن عياش، ابان بن تغلب، معاوية بن عمار، زيد بن حسن انماطی و محمد بن ميمون زعفرانی؛ از بصره عبدالوهاب بن عبدالمجيد ثقفی، وهيب بن خالد باهلی، عثمان بن فرقد عطار، محمد بن ثابت بنانی، ابوعاصم ضحاک بن مخلد نبيل، روح بن قاسم عنبری و عبدالعزيز بن مختار دباغ؛ و از خراسان ابراهيم بن طهمان و زهير بن محمد تميمی.
در منابع اماميه نيز طيف وسيعی از رجال به عنوان اصحاب حضرت معرفی شدهاند که فهرستی از آنان در کتب رجالی همچون «الرجال» منسوب به برقی (ص 16-47) و الرجال شيخ طوسی (ص 155 بب ) به دست داده شده، و افزون بر آن، به دانشاندوزی آنان نزد حضرت، به طور پراکنده در کتب ديگر رجالی مانند معرفة الرجال کشی، فهرست شيخ طوسی و رجال نجاشی پرداخته شده است. در اين باره بايد به نوشتههايی از ابوالعباس ابن عقده، احمد بن علی سيرافی، ابويعلى حمزة بن قاسم علوی ، حميد بن زياد نينوايی و نيز عالم اهل سنت، ابوزرعۀ رازی اشاره کرد که در معرفی شاگردان و راويان حضرت نوشته شدهاند
[۲۴]و مضامين آنها امروز تنها از خلال مجاميع رجالی چون رجال طوسی قابل دسترسی است.
در ميان اصحاب حضرت، 12 تن به عنوان فقهای اصحاب وی و به اصطلاح رجاليان شيعه، به عنوان «
اصحاب اجماع» شناخته شدهاند که فقاهت و وثاقت آنان مورد تأکيد اماميه بوده، و از ديدگاه اماميه، آنان معتبرترين مروجان تعاليم حضرت محسوب بودهاند.
در دوره امام صادق علیهالسلام، شیعیان و طرفداران امام با نوعى پیوستگى فكرى و عملى، تشكیلاتى را به وجود آورده بودند و امام صادق علیهالسلام نیز با خلفا مبارزه مخفى مى كرد. نوعى جنگ سرد در میان بود. معایب، مثالب و مظالم خلفاى جور به وسیله امام در دنیا پخش شد. حتى امام به منظور تبلیغ ولایت و امامت خود، نمایندگانى به مناطق مختلف از جمله خراسان مى فرستاد.-
فشار گسترده سیاسى حكام اموى و عباسى گویاى این حقیقت است كه یاران امام به خاطر مصون ماندن از گزند حكام زورگو، «تقیه» مى كردند. تاكیدهاى مكرر امام بر «تقیه» نشان دهنده فعال بودن این تشكیلات به طور مخفى و تصمیم جدى حكومت بر سركوب كردن حركت ها است. برخى از روایت هاى موجود نشان مى دهد كه شیعیان به شدت تحت فشار بودند.-[۲۷]و از ترس شمشیر برهنه منصور، راه تقیه را در پیش گرفتند.-
جاسوسان اموى و عباسى، مراقب رفت و آمدهاى امام و اصحابشان بودند. اگر كسى تماسى برقرار مى كرد، با كمال احتیاط این عمل را به انجام مى رساند. زیرا دستگاه خلافت اگر فردى را مى شناخت كه به اهل بیتعلیهمالسلام اظهار محبت مى كند، سرنوشت او با مرگیا سیاهچال و زندان ابد، رقم مى خورد. چنان كه یكى از اطرافیان امام زیر شلاق جان سپرد.-[۲۹]به همین خاطر امام از بعضى از شیعیان روى برمى گرداند و حتى برخى را مورد سرزنش قرار مى داد.-
امام صادق علیهالسلام در عصرى زیست كه علاوه بر حوادث سیاسى، یك سلسله حوادث اجتماعى و پیچیدگى ها و ابهام هاى فكرى و روحى پیدا شده بود كه اسلام را تهدید مى كرد.
1.متکلمان:از بحث هاى داغ آن روز، بحث هاى كلامى بود. متكلمین در اصول عقاید و مسائل اصولى همچون خدا، صفات خدا، آیات مربوط به خدا، درباره نبوتو حقیقت وحى، درباره شیطان، توحید، ثنویت، قضا و قدر،
جبریه، مشبهه، تناسخیه و... از مکاتب کلامی آن عصر بودند
2.صوفیه (خشكه مقدس ها):
ظهور متصوفه به طورى كه طبقه اى را به وجود آورند و طرفداران زیادى پیدا كنند و در كمال آزادى، حرف هاى خود را بر زبان جارى سازند، در زمان امام صادق علیهالسلام رخ داد. این گروه به عنوان نحله اى در مقابل
اسلامسخن نمى گفتند، بلكه بیان مى داشتند كه اصلا حقیقت اسلام آن است كه ما مى گوییم. اینان روش خشكه مقدس عجیبى پیشنهاد مى كردند كه قابل تحمل نبود.
3.زنادقه:
از خطرناكترین طبقه هاى این عصر، ظهور زنادقه بود. زنادقه طبقه متجدد و تحصیل كرده آن عصر بودند. كه با زبان هاى زنده آن روز سریانى، فارسى، هندى و... آشنا بودند. در راس این گروه افرادی از قبیل ابن ابى العوجاء، ابوشاكر دیصانى و حتى ابن مقفع قرار داشتند
4.مكتب ها و نحله هاى مختلف فقهى:
مدینه، كوفه، بصرهو حتى اندلس هر كدام مركزى بشمار مى رفتند كه مالك ابن انس، ابوحنیفه و... رهبرى آن را بر عهده داشتند.
امام با روسای مکاتب انحرافی بحث و محاجه علمی می نمود به عنوان نمونه احتجاجات بسیار مفصل و طولانى آن حضرت با زنادقه به راستى اعجاب آور است. به عنوان نمونه کتاب «
توحید مفضل» در اثر یك مباحثه با یك نفر دهرىمسلك و رجوع مفضل به امام صادق علیهالسلام پدید آمده است.
امام صادق علیه السلام همچنین برخی از شاگردان خود را چون هشام بن حکم برای بحث و مناظره با روسای مکاتب انحرافی تربیت خاص می کرد. و آنان خود به بهترین صورت در بحث ها بر مخالفین چیره می شدند.
در باب نحله هاى فقهى هم مكتبی که امام صادق علیهالسلام بنیانگذاری نمود قوى ترین و نیرومندترین مكتب هاى فقهى آن زمان بوده، به طورى كه اهل تسنن هم اعتراف نمودند. ابوحنیفه-[۳۲]و مالك-[۳۳]شخصاً از محضر امام استفاده كردند و مالك بارها از مدینهبه خدمت امام مى رسید و از وجود ایشان استفاده مى برد. شافعى و احمد بن حنبل نیز از شاگردان امام هستند.-
از رویدادهاى دیگر زندگى امام صادقعلیهالسلام وفات فرزند بزرگش اسماعیل است كه بسیار مورد علاقه امام بود. طبق روایات، امام در مرگ او بسیار بى تابى و بدون ردا و با پاى برهنه دنبال جنازه او حركت مى كرد.-
امام والى مدینه و جمعى انبوه از معاریف و مشایخ مدینه را حاضر كرد و از همگى آنها دعوت نمود كه خوب به چهره اسماعیل نگاه كنند كه آیا مرده یا زنده است؟
همگى مرده بودن اسماعیل را تصدیق كردند. این عمل چند بار انجام شد. سپس فرمود: خدایا! تو شاهد باش. و دست امام موسى كاظم علیهالسلام را گرفت و فرمود: «هو حق و الحق معه و منه الى...؛ او حق است و حق با اوست تا ظهور امام غایب...»-[۳۶]اسماعیل در قبرستان بقیعبه خاك سپرده شد.-
[۳۷]فرقه اسماعیلیه منتسب به این فرزند امام مى باشند.
جنبش زید بن علی
از حوادث مهم دوره زندگى امام صادق علیهالسلام كه در زمان خلافت هشام بن عبدالملك، دهمین خلیفه اموى به وقوع پیوست، «جنبش مسلحانه زید بن على» است. زید فرزند بزرگتر امام سجاد علیه السلاماست.-[۳۸]كه در روز جمعه سوم صفرسال 123-121 هجرى قمرى بنابر اختلافى كه وجود دارد-[۳۹]در كوفه به همراهى 5000 نفر دست به قیام زد و پس از دو روز درگیرى به شهادت رسید. یاران زید با تدابیر امنیتى شدیدى، پیكر بى جان او را دفن نمودند ولى با گزارش حفار، حاكم كوفه به گور دست یافت و بعد از جدا كردن سر از بدن، پیكرش را در محله «كناسه » كوفهبه مدت چهار سال به دار آویختند.-
درباره ادعا یا عدم ادعاى امامت زید، گزارش هاى ضد و نقیضى نقل شده است.-[۴۱]در بعضى روایات كه از امام صادقعلیهالسلام وجود دارد، آمده است كه: «خدا زید را رحمت كند، او عالمى درست گفتار بود».-
«او مردى باایمان، عارف، دانشمند و درستكار بود. و اگر زمام امور را بدست مى گرفت، مى دانست آن را به چه كسى بسپارد».-[۴۳] «به خدا قسم عمویم زید راه شهداى حق را پیمود، راه شهیدانى كه در كنار رسول خداصلی الله علیه و آله، على و حسین علیهماالسلام شربت شهادت نوشیدند».-
از حوادث دیگر در دوره زندگى امام صادق علیهالسلام، «قیام یحیى بن زید بن على » است كه در سال 125 هجرى در خراسان و در زمان حكومت هشام بن عبدالملك صورت گرفت و در همین سال به شهادت رسید.-
«قیام محمد نفس زكیه » از حوادث دیگر دوره امام صادق علیهالسلام است. او در سال 145 هجرى و به همراهى 250 نفر از اصحاب خود در ماه رجببه عنوان خروج بر منصور عباسى به مدینهآمد و شهر را در تصرف خود درآورد. سرانجام در درگیرى با لشكر عیسى بن موسى در اواسط ماه رمضانهمان سال در سن 40 سالگى به قتل رسید.-
ابراهیم برادر محمد نیز بعد از قتل نفس زكیه، قیام كرد و در نزدیكى هاى كوفه كشته شد و بدین گونه پیش بینى امام صادق علیهالسلام به وقوع پیوست.
دوران منصور دوانیقى
در سال 136 هجرى منصور دوانیقىدومین خلیفه عباسى، به خلافت رسید و تا سال 158 هجرى حكومت كرد. دوران منصور یكى از پر اختناق ترین دوران هاى تاریخ اسلام است. به طورى كه حكومت ارعاب و ترور، نفس هاى مردم را در سینه خفه كرده و وحشت، همه را فراگرفته بود. او براى استحكام پایه هاى حكومت خود، افراد زیادى را به قتل رساند كه ابومسلم خراسانى را مى توان یكى از این افراد دانست.-
مهمترین مسئله اى كه منصور را به رنج و زحمت مى انداخت، وجود علویان كه در راس آنان شخص امام جعفرصادق علیهالسلام قرار داشت، بود. وى براى این كه شخصیت و عظمت امام را بكاهد، شاگردان امام را رو در روى ایشان قرار مى داد تا با آن حضرت به مباحثه برخیزند-
از روزى كه منصور به حكومت رسید تا روز شهادت امام جعفرصادق علیهالسلام كه 12 سال به طول كشید، با وجودى كه بین امام و منصور فاصله زیادى وجود داشت، زیرا امام در حجازبودند و منصور در عراق مى زیست ولى به انواع مختلف، امام را مورد آزار و اذیت خود قرار مى داد و چندین بار امام را نزد خود فراخواند تا او را به شهادت برساند ولى موفق به انجام نیت شوم خود نشد.-
منصور درباره امام صادق علیهالسلام تعبیر عجیبى دارد. مى گوید: جعفر بن محمد مثل یك استخوان در گلوى من است؛ نه مى توانم بیرونش بیاورم و نه مى توانم آن را فرو برم. نه مى توانم مدركى از او بدست آورم و كلكش را بكنم و نه مى توانم تحملش كنم.-
4- از امام جعفرصادق علیهالسلام هفت پسر و سه دختر بر جاى ماند كه عبارتند از: «اسماعیل »، «عبدالله » و «امفروه » كه مادرشان فاطمه بنت الحسین بن على بن حسین علیهالسلام است. «امام کاظم »، «اسحاق » و «محمد» كه مادرشان حمیده خاتون مى باشد. و «عباس »، «على »، «اسماء» و «فاطمه » كه هر یك از مادرى به دنیا آمده اند.-
امام صادق علیه السلام در سال 148 هجرى به دستور منصور عباسىبه وسیله انگور زهرآلود مسموم و به شهادترسید. مدفن مطهر آن حضرت در قبرستان بقیعو در جوار ائمه بقیع-[۵۲]قرار دارد.-
↑ابواء مكانى است مابین مدینهو مكه. این مكان جایى است كه آمنه سلام الله علیها مادر پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله در آن جا وفات یافت و حضرت امام کاظمعلیه السلام به دنیا آمد. (ر.ك: معجم البلدان، یاقوت حموى، ج 1، ص 79).
↑محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن بن على علیهالسلام.
↑سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص 197/ تاریخ الخلفا، سیوطى، ص 208 و 209.
↑الامام الصادق علیهالسلام، محمد ابوزهره، ص 28/ الامام جعفرالصادق رائد السنه والشیعه، ص 19.
↑مناقب آل ابى طالب علیهالسلام، ج 4، ص 238/ الامام الصادق علیهالسلام، مظفر، ج 1، ص 111/ سیرى در سیره ائمه اطهار علیهمالسلام، ص 159-158/ وسائل الشیعه، ج 12، ص 129/ كشف الغمه، ج 2، ص 209-208/ بحارالانوار، ج 47، ص 42.
↑الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 271/ كتاب الحجه، كلینى، باب مولد الامام ابى عبدالله/ حیات الصادق، ص 6/ اعلام الورى طبرسى، ص 271/ اصول كافى، ج 1، ص 472/ بحارالانوار، ج 47، ص 1.
********به وبلاگ من خوش آمدید*********
خدایا مرا ببخش / مرا فهمی ده تا فرامین وحکمت هایت را درک کنم/ و مرا فرصتی دیگر برای بهتر بودن ده تا دستهاو زبان تو شوم .
آمین یا رب العالمین